جدول جو
جدول جو

معنی افسر شدن - جستجوی لغت در جدول جو

افسر شدن(مُ فَ خَ)
کنایه از پادشاه شدن باشد. (برهان) (آنندراج). و رجوع به افسر و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افگار شدن
تصویر افگار شدن
آزرده شدن، زخمی شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
تباه شدن، گندیدن، باطل شدن
منحرف شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسر شدن
تصویر باسر شدن
قهقراء، عقب عقب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افگار شدن
تصویر افگار شدن
آزرده شدن مجروح گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسار زدن
تصویر افسار زدن
مهار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندر شدن
تصویر اندر شدن
داخل شدن، وارد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیر شدن
تصویر اسیر شدن
گرفتار شدن بچنگ دشمن افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
پوسیدن هازفتن و تباهیدن پوخستن پوخستیدن (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسر شدن
تصویر میسر شدن
دست دادن، فراهم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واسر شدن
تصویر واسر شدن
عود کردن بحالت اول: (حبط واسر شدن جراحت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجیر شدن
تصویر اجیر شدن
مزدور شدن مزدوری کسی را پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسر شدن
تصویر میسر شدن
فراهم شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
Buffer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
Decay, Decompose
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
mettre en tampon
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
se décomposer, décomposer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
vervallen, vergaan
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
bufferen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
armazenar em buffer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
decomporsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
pudrirse, descomponer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
poner en búfer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
fare buffer
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
гнить , разлагаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
缓冲
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
гнити , розкладатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
buforować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
буферизувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
gnić, rozkładać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
verfallen, zersetzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
puffern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
буферизировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
apodrecer, decompor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فاسد شدن
تصویر فاسد شدن
सड़ना
دیکشنری فارسی به هندی